Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 49 (960 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
folgend <adj.> U دنباله گرفته شده با
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Ausläufer {m} U دنباله
im Anschluss an [Akkusativ] U به دنباله
Coda {f} U دنباله
Fortgang {m} U دنباله
Fortsetzung {f} U دنباله
Fortsatz {m} U دنباله
Anhängsel {n} U دنباله
Folge {f} U دنباله
sich fortsetzen U دنباله داشتن
weitergehen U دنباله داشتن
Epigonentum {n} U دنباله روی
Sequenz {f} U دنباله [ریاضی]
folgen U دنباله داشتن
Folge {f} U دنباله [ریاضی]
im Nachgang zu U [مستقیما] پس از [به دنباله]
anschließend <adj.> U دنباله [پیروی ]
Summenfolge {f} U مجموع یک دنباله [ریاضی]
Reihe {f} U مجموع یک دنباله [ریاضی]
unendliche Reihe {f} U مجموع یک دنباله [ریاضی]
Schweif {m} U دم [ستاره دنباله دار]
Komet {m} دنباله دار [ستاره شناسی]
nachfolgende Nullen {pl} U صفرهای پشتی [دنباله دار] [ریاضی]
abhängig <adj.> U خو گرفته [معتاد ]
bewölkt <adj.> U گرفته [هواشناسی]
[mit Wolken] bedeckt <adj.> U گرفته [هواشناسی]
mit einer Medaille ausgezeichnt <adj.> U مدال گرفته
süchtig <adj.> U خو گرفته [معتاد ]
bezogen <adj.> U گرفته [هواشناسی]
geschieden sein U طلاق گرفته [بودن]
einen Kanal eingestellt haben U کانالی را گرفته باشند
geliehenes Geld U پول قرض گرفته شده
Das Zimmer ist verraucht. U اتاق دود گرفته است.
frisch gepresster Orangensaft {m} U آب پرتقال تازه گرفته شده
Die Genehmigung des Marsches wurde in letzter Minute zurückgezogen. U اجازه راهپیمایی در لحظه آخر رد [پس گرفته] شد.
Laugflüssigkeit {f} U مایعی که از صافی گرفته شده [شیمی]
Auslaugung {f} U مایعی که از صافی گرفته شده [شیمی]
Lauge {f} U مایعی که از صافی گرفته شده [شیمی]
Ich wurde durch einen Hund gebissen. U من توسط [بوسیله] سگی گاز گرفته شدم.
Die Elemente sind halbkreisförmig angeordnet. U عناصر در یک نیم دایره شکل گرفته اند.
wenn das Knie in Mitleidenschaft gezogen ist U گر زانو تحت تأثیر قرار گرفته است
Ein weiterer Anstieg gilt als unwahrscheinlich. U افزایش بیشتری بعید در نظر گرفته می شود.
Die Seminare werden als Diskussionsplattform gesehen [betrachtet] . U سمینارها به عنوان یک صحن بحث در نظر گرفته می شوند.
Es wurde mehrfach versucht, Herrn Hoffmann telefonisch zu erreichen, jedoch ohne Erfolg. U چندین مرتبه سعی شد با آقای هوفمن تلفنی تماس گرفته شود، ولی بدون نتیجه.
Veleumder {m} U خیانتکار [همکاری یا دوستی که قابل اعتماد در نظر گرفته شود اما پشت سر آدم حمله می کند ]
[falsche] Schlange {f} U زن خیانتکار [همکاری یا دوستی که قابل اعتماد در نظر گرفته شود اما پشت سر آدم حمله می کند ]
Verräter {m} U خیانتکار [همکاری یا دوستی که قابل اعتماد در نظر گرفته شود اما پشت سر آدم حمله می کند ]
überfüllen U انبوه شدن [گرفته کردن] [متراکم کردن]
verstopfen U انبوه شدن [گرفته کردن] [متراکم کردن]
Recent search history Forum search
1این موضوع دست و پایم را بسته است. (جلوی کارم را گرفته...)
1übernahmeersuchen
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com